- پی ریختن
- بنیان گذاردن، بنیان نهادن، پی افکندن
معنی پی ریختن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پر افکندن: (آنجا که عقاب پر بریزد از پشه لاغری چه خیزد ک)، مجرد گردیدن از علایق
ریخته شدن پر پرندگان
کنایه از تو لک رفتن
کنایه از عاجز شدن، زبون گشتن،برای مثال آنجا که عقاب پر بریزد / از پشّۀ لاغری چه خیزد؟ (امثال وحکم - ۴۷) ، کنایه از مقهور شدن، کنایه از مجرد شدن
کنایه از تو لک رفتن
کنایه از عاجز شدن، زبون گشتن،
گودالی که برای آبهای مستعمل مانند آب حمام و مطبخ کنده باشند، مستراح مبرز، ظرفی که از آن آب ریزند آفتابه، دلو (آبکش)، سرازیریهایی که آب آنها برودی میرسد
گریه کردن گریستن، سخن نغز و لطیف گفتن
از اعتبار افتادن: فلانی دیگر پشمش ریخته
بد شدن پس از نیکویی، بدشدن، تنزل کردن، عقب رفتن: (روز بروز پس میشاشد)
ترک مراوده کردن قطع کردن بریدن: پی از هر خسی سایه پرورد بگسل نظر بر عزیزان جان پرور افکن. (خاقانی)
خراب شدن و ویران شدن، از هم پاشیدن
واریختن فرو ریختن
مجددا ریختن باز ریختن، ریختن، یا وا ریختن حساب. تفریغ حساب کردن با کسی واریز کردن حساب
Thread
enfiar o fio
prząść
прясть
spinnen
Faden spannen
hilvanar
enrouler
धागा बनाना
সুতো ঘোরানো
memintal benang
iplik eğirmek
kushona
לסובב חוט
دھاگہ بنانا